جوک وداستان
دنیای جوک
چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 12:11 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
متن خنده دار چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 12:8 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 12:6 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
1-می دونی فرق تو با آهن چیه؟ ............ آهن زنگ می زنه اما تو حتی یه sms نمیدی 2-Alo…sal…h…i….c….r….m….ba شرمنده ! این smsآنتن نداد، و گرنه كلی می خندیدی!
3-بیشتر مردان موفقیتشان را مدیون زن اولشون هستند و زن دومشان را مدیون موفقیتشان
4-سال 1388 را پیشاپیش تبریك می گوئیم.........ستاد دور اندیشان
5-می دونی چرا زنها بیشتر از مردها عمر می كنند............چون زن ندارند.........
6-این sms را تا 5 روز دیگه نخون........ .......... فكر كردی می خوام عید و بهت تبریك بگم؟ نه!یادت باشه من اولین كسی بودم كه تو سال 87 سر كارت گذاشتم.
7-شاعر می گه...........خیلی برات مهمه؟ اگر سر درست هم همین قدر سمج بودی،الان دكتر،مهندس شده بودی.
8-دوستان شما مثل طلا و جواهر هستند،به دست آوردنشان سخته ولی نگه داشتنشون سخت تره... ............. در نگهداری من كوشا باشید چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 12:5 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
سوتی های کلامی!!!!!!! چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 12:4 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
جک و لطیفه
چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 12:2 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
اگر یه دختر جوتن سیب باشد در پیری چه جوری میشود؟ چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 12:0 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
فرغ های بین مرد ها و زنان چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 11:56 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
اس ام اس سر کاری *از خدا میخوام موانع رو از سر راهت برداره... آخه خر نمیتونه مثله اسب از روی موانع بپره... *میتونی تصور كنی با هم لب دریا نشستیم؟ میتونی تصورش رو بكنی كه با هم به یه سفر طولانی میریم از جنگل تا دریا.؟ میتونی تصور كنی كه تو یه شب بارونی شونه به شونه هم قدم بزنیم؟ همه اینا رو هم كه بتونی تصور كنی نمیتونی تصور كنی كه آشپزی با تك ماكارون چقدر راحته *امروز روز خوشتیپ ترین دوسته ، تو هم مثل من این اس ام اس رو واسه كسی بفرست كه مطمئنی هیچ كس این روز رو بهش تبریك نمی گه!ثواب داره *نگاهت چون عقاب .دلت چون دریا. دستانت چون اتش گرم.قدت چون سرو . صدایت چون اوازه پرنده..........خداییش هیچیت مثل ادم نیست اگه این اس ام اس و خوندی یعنی دوسم داری ....اگه پاك كنی عاشقمی ......اگه جواب بدی دیوونمی....اگه جواب ندی یعنی من و میخوای.... *اگر آسمون بیفته. اگر زمین بلرزه. اگر خورشید سیاه شه. اگر ماه به دو نیم شه. اگر دریا صحرا شه. . . . . . . . بدبخت داره قیامت میشه. نشستی اس ام اس می خونی!!؟ *ازدواج مثل دستشویی می مونه .. اونایی كه تو هستن می خوان بیان بیرون .. اونایی كه بیرون هستن این پا اون پا می كنن برن تو *امروز پلیس در طرح مبارزه با بد حجابی خوشگلا را هم میگیره.اس ام اس زدم بگم نری بیرون. چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 11:54 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
جک جک جک ج+ک فرق یك مرد با یك گربه چیه؟ یكیشون یه موجود دله است كه بی چشم و روئه و براش مهم نیست كه كی بهش غذا میده, اون یكی یه حیوان ملوس خانگیه! بچه: بابا هواپیمای به این بزرگی رو چطور می دزدن؟ یارو یه سكه میندازه هوا شیر میاد فرار میكنه! غضنفر میره مکه وقتی برمیگرده ازش می پرسن چه طور بود؟ خوش گذشت؟ میگه :همه چی عالی بود هتل 5ستاره، امکانات توپ، جنسا ارزون و.... یه جای دیگه هم بود که مردم دورش میچرخیدن شلوغ بود من نرفتم. غضنفر به عنوان چتر باز میره تو نیرو هوایی روز مانور که میرسه فرماندش بهش میگه: وقتی پریدی پایین دکمه سبز رو فشار میدی چتر باز میشه اگه باز نشد دکمه قرمز رو فشار میدی حتما باز میشه وقتی رسیدی پایین اونجا یک ماشین هست که میارتد پادگان. خلاصه میپره پایین دکمه سبز رو میزنه وا نمیشه! دکمه قرمز رو میزنه وا نمیشه! بعد با عصبانیت میگه: اگه شانس ماست برسیم پایین ماشینم رفته! از اشعار سهراب سپهری می توان نتیجه گرفت : یارو تو روزنامه یك آگهی استخدام میبینه كه "به یك مهندس كامپیوتر مجرب و باسابقه نیازمندیم". خلاصه فرداش كت شلوار میپوشه و تیپ میزنه و میره واسه مصاحبه. اونجا مدیر پرسنلی ازش میپرسه: شما مدركتون از كدوم دانشگاهه؟ یارو میگه: من مدرك ندارم كه! مدیره تعجب میكنه، میگه: پس حتماٌ سابقة كارتون زیاده... قبلاٌ تو كدوم شركت كار میكردین؟ یارو میگه: والله من شركت مركت نمی شناسم! پدر مرحومم یك سوپرماركت داشت، منم همونجا كار میكنم! مدیره شاكی میشه، میگه: مردك! تو اصلاٌ بلدی كامپیوتر رو روشن كنی؟! طرف میگه: والله نه! مرده قاط میزنه، میپرسه: پس اومدی اینجا چه غلطی بكنی؟! یارو میگه: ایلده من فقط اومدم بگم كه دور من یكی رو باید خط بكشید! چند هزارسال پیش در چنین روزی چینی ها سنگ توالت را اختراع کردن! و در سال بعد ایرانی ها با گذاشتن سوراخ آن راکامل کردند! یــارو داخل آسانسور میشه ،میبینه روش نوشته " ظرفیت هشت نفر " با بی تحملی میگه : حالا کی حوصله داره منتظر اون هفت نفر دیگه وایسه چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 10:22 :: نويسنده : عباس کریمی دهنو
خانمها محترم خيلي ببخشيد اين داستانو يكي دوستان صميمي و خوبم كه اهل استان كردستانه فرستاده ولي تاكيد كرده اسمش ذكر نشه چون اين آقاي محترم تا دلتون بخواد ZZ تشريف دارند . ZZ = زن ذليل البته اين حكايت شايد به نوعي ضرب المثل هم هست . حالا اگه كسي منكر بود ، لطفا داستان يا داستان هايي در انكار اين قضيه بفرسته تا جواب ايشان را داده باشيم . سوژه ZZ هم دستتان دادم . حكايت راز دل به زن مگو پدری به پسرش وصیت كرد كه در عمرت این سه كار را نكن : راز دل به زن مگو ، با نو كیسه معامله نكن و با آدم كم عقل رفیق نشو . بعد از این كه پدر از دنیا رفت پسر خواست بداند كه چرا پدرش به او چنین وصیتی كرده؟ پیش خودش گفت : امتحان كنم ببینم پدرم درست گفته یا نه. هم زن گرفت، هم قرض كرد و هم با آدم كم عقل دوست شد. روزی زن جوان از خانه بیرون رفت. مرد فوری رفت گوسفندی آورد و در خانه كشت و خون گوسفند را دور خانه ریخت و لاشه اش را زیرزمین پنهان كرد. زن وارد خانه شد و به شوهرش گفت : چه شده؟ خون ها مال چیست؟ مرد گفت : آهسته حرف بزن. من یك نفر را كشته ام. او دشمن من بود. اگر حرفی زدی تو را هم می كشم. چون غیر از من و تو كسی از این راز خبر ندارد. اگر كسی بفهمد معلوم می شود تو گفته ای. زن، تا اسم كشته شدن را شنید، فوری به پشت بام رفت و صدا زد : مردم به فریادم برسید. شوهرم یك نفر را كشته، حالا می خواهد مرا هم بكشد. مردم ده به خانه آنها آمدند. كدخدای ده كه كم عقل بود و دوست صمیمی آن مرد بود فوری مرد را گرفت تا به محكمه قاضی ببرد. در راه كه می رفتند به آدم نوكیسه برخوردند. مرد نوكیسه كه از ماجرا خبر شده بود دوید و گریبان مرد را گرفت و گفت : پولی را كه به تو قرض داده ام پس بده. چون ممكن است تو كشته بشوی و پول من از بین برود. به این ترتیب، مرد، حكمت این ضرب المثل را دانست. سپس لاشه گوسفند را نشان داد و اصل ماجرا را به قاضی گفت و آزاد شد |
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||||||||||||||||||||||||||
![]() |